چهارماهگی
دختر نازم انقدر از وقتی به دنیا اومدی من رو مشغول خودت کردی که تا به حال نتونسته بودم وبلاگت رو بسازم و خیلی کم انلاین میشم ولی کم کم خدا رو شکر داری آروم تر می شی و مامان داره از داشتنت لذت می بره.
امروز تولد چهارماهگیته و شب می خوایم من و بابا برات تولد بگیریم دیروز بردمت دکتر و دکتر وزنت کرد که پنج کیلو و نیم بودی و قدت 60 سانت بود عزیز دل مامان نسبت به قد و وزن تولدت خیلی خوب رشد کردی و خانم دکتر راضی بود. آخه وقت تولدت خیلی کوچولو بودی مامان فدات بشه ولی با اون کوچولوییت ماشالله سرحال و وروجک بودی.
عکسای سیسمونی و تولدت تا چهار ماهگیت رو سر فرصت می ذارم تو وبلاگت.
از کارایی که الان می کنی بگم که وقتی باهات حرف می زنم تو هم می خندی و صداهای ابو آآآآ اوووو اغین از خودت در میاری و همش دوست داری باهات حرف بزنیم. صبح ها که حسابی کیفت کوکه و بابا رو نگا می کنی و می خندی و بابات نمی تونه دست بکشه ازت بره سر کار. اسباب بازیات آویز موزیکال روی تختت و جغجغه هست که الان دیگه می تونی دستت بگیری و صداشونو دراری و ببری تو دهنت. چند وقتی هست که تو تخت و پارکت می خوابی و بابات تونست برگرده سر جاش لالا کنه دختر نازم. شیر مامان رو خوابیده هم می تونی بخوری و خودت شیشه شیر رو دستت می تونی بگیری البته از همون هفته های اول با مشت بسته نوزادی شیشه شیر رو می تونستی بگیری که عکسش رو برات می ذارم حتما. از همون ماه اول با کالسکه گردش می رفتیم ولی موقع خواب می خوای بیای بغلم و تو کالسکه نمی مونی. عاشق ماشین سواری هستی و همش منظره بیرون رو تماشا می کنی. اینم بگم خیلی اجتماعی هستی و به افرادی که جدید می بینی می خندی و اون روز خاله نازلی که دوست منه عاشقت شده بود.
دیگه اینکه غلت می زنی و موقع شیر خوردن هم دوست داری یه طرفه بشی. دختر مامان خیلی حساسه اخه کافیه صدای گریه نی نی دیگه مثل دخترخاله هستی رو بشنوی خودت هم به گریه میفتی. دختر خاله هستی تو 47 روزگیت به دنیا اومده و فکر می کنم دوستای خیلی خوبی برای همدیگه خواهید شد.